یونس نوری؛ پژوهشگر رسانه-روز خبرنگار، تنها یک یادآوری تقویمی نیست؛ آیینهای است در برابر جامعه تا چهره واقعی خبرنگاران را ببیند، آنها که نهتنها خبر مینویسند، بلکه با خبر زندگی میکنند. آنان که ساعت کاری مشخص ندارند، اما همیشه در صحنهاند. نه تنها قلم در دست دارند، بلکه بار مسئولیتی را بر دوش میکشند که وزنی بیشتر از صفحات روزنامه و قابهای خبر دارد.
برای بسیاری، خبرنگاری نه یک شغل که یک شیوه زیستن است. خبرنگار، زمانبندی ندارد. تعطیلات ندارد. شب و روز برای او مفهومی مبهم دارد. اگر آتشی در جایی زبانه بکشد، خبرنگار زودتر از آتشنشان آنجاست. اگر گردهمایی، نشست، بحران، یا جشن ملیای در جریان باشد، خبرنگار همانجاست، گویی بخشی از صحنه است.
در جهانی که مردم از «خبر» میگریزند، خبرنگار خود را در دل خبر میافکند. از آتشسوزی تا زلزله، از سقوط تا صعود، از اشک تا لبخند. خبرنگار همان کسی است که پیش از همه میبیند، و پیش از همه مینویسد.خبرنگاران، برخلاف بسیاری از مشاغل، با چیزی کار میکنند که از جنس جسم نیست: اطلاعات، معنا، حقیقت. اما این مواد اولیه ناپیدا، گاه چنان سنگیناند که وزنهای واقعی بر دوششان مینهند.
در بسیاری از رسانهها، فشار بر خبرنگار برای تولید محتوا، به شکلی است که زمان اندیشیدن و تحلیل را از او میرباید. خبرنگار باید سریع، دقیق و بیوقفه بنویسد. این سرعت، اگرچه برای دنیای رسانه اجتنابناپذیر است، اما فشار روانی مستمری بر ذهن خبرنگار وارد میکند.
فرسودگی شغلی در بین خبرنگاران، پدیدهای جهانی است، اما در ایران شکلی خاص و شاید عمیقتر دارد. خستگی دائمی، بیداریهای شبانه، تغییر ساعت خواب، کار در ایام تعطیل، و مهمتر از همه، اضطراب دائمی از عقبماندن از تحولات، همه و همه روح خبرنگار را میفرساید.گاهی یک خبرنگار، پیش از ۴۰ سالگی به نقطهای از فرسودگی میرسد که گویی درونش تهی شده است. با این حال، همچنان با همان تعهد به کار بازمیگردد، زیرا خبرنگاری برای او دیگر فقط یک وظیفه نیست؛ بخشی از هویت اوست.
مرز باریک میان حرفهایگری و احساس
خبرنگار هر روز با اخبار تلخ مواجه است: مرگ، فقر، حادثه، آوار، بیماری، داغ. در این میان، حفظ فاصله عاطفی ضروری است؛ اما مگر میتوان انسان ماند و از رنجها نگفت؟ بسیاری از خبرنگاران، پس از مدتی کار در حوزههای اجتماعی یا حوادث، دچار تروماهای پنهان میشوند. آنها ممکن است شبها کابوس ببینند، یا در مواجهه با موضوعات مشابه به شدت متأثر شوند. اما هیچکس از خبرنگار نمیپرسد «حالت خوب است؟»، چرا که او را راوی رنج دیگران میدانند، نه کسی که خود زیر بار آن رنجها ایستاده است.
خبرنگاری بدون تعطیلی
در بسیاری از مشاغل، تعطیلات فرصتی برای آسودگی، تجدید قوا و بازگشت باانرژی است. اما برای خبرنگار، تعطیلی به معنای آغاز یک وضعیت خبری ویژه است. تعطیلات نوروز، ایام محرم، انتخابات، حوادث غیرمترقبه و حتی آخر هفتهها، زمانهایی هستند که بیشترین نیاز به حضور خبرنگار احساس میشود. بنابراین خبرنگار، حتی در زمان استراحت، در حال رصد است؛ ذهن او از رویدادها جدا نمیشود. او همیشه در حال گوش دادن، تحلیل کردن و آماده نگارش است.
نبود امنیت شغلی پایدار
بسیاری از خبرنگاران در ایران، قرارداد رسمی ندارند. کار آنان بر اساس توافقهای موقت، پروژهای یا حتی کلامی شکل میگیرد. برخی بدون بیمه، با دستمزدی اندک، برای رسانههایی فعالیت میکنند که بودجه محدودی دارند.در چنین شرایطی، امنیت شغلی عملاً یک آرزوست. خبرنگار ممکن است پس از سالها تلاش و وفاداری، بهراحتی جایگزین شود یا بهدلیل مشکلات مالی رسانه، کنار گذاشته شود. حضور خبرنگار در صحنه بحران، گاهی با جان او بازی میکند. در زلزلهها، سیلها، اعتراضات، آتشسوزی جنگلها یا سوانح جادهای، خبرنگار خود نیز بخشی از ماجرا میشود. او دوربین به دست، در میان آوار یا در میانه دود، راه میرود تا ثبت کند و گزارش دهد. گاهی مسیر رسیدن به یک سوژه، پر از خطرات فیزیکی است: کوهستان، روستاهای دورافتاده، جادههای برفی، مناطق گرمسیری، یا محلههای پرمخاطره. اما هیچیک از اینها خبرنگار را متوقف نمیکند.
روزمرگی تحمیلی در دل رویدادها
شاید از بیرون، شغل خبرنگار هیجانانگیز بهنظر برسد؛ اما در واقع، تکرار مداوم اتفاقات، پوشش خبری یکسان، گزارشهای مشابه و موضوعات چرخهای، نوعی روزمرگی پنهان در دل آشوب است. این روزمرگی، انگیزه و خلاقیت را کاهش میدهد، مگر آنکه خبرنگار با روحیهای جستوجوگر، همواره نگاهی تازه به رویدادها داشته باشد.فراتر از هویت شغلی، خبرنگار یک انسان است. انسانی با نیاز به شنیدهشدن، دیدهشدن، استراحت، رشد و آرامش. اما جامعه، معمولاً از خبرنگار فقط «کار» میخواهد؛ آن هم بدون وقفه، بدون خطا و بدون خستگی.او باید همیشه آماده باشد، همیشه دقیق، همیشه سریع و همیشه حرفهای. اما چه کسی از سلامت روان، معیشت، آینده شغلی و زندگی خانوادگی او میپرسد؟
ارزشهایی که در میان دشواریها زنده میمانند
با همه دشواریها، آنچه خبرنگار را پابرجا نگه میدارد، باور به تأثیرگذاری است. اینکه نوشتهاش بتواند تغییری هرچند کوچک در جامعه ایجاد کند، درد کسی را بازتاب دهد، یا حقیقتی را روشن سازد. این احساس رضایت درونی، پاداشی است که با هیچ میزان پول قابلمقایسه نیست.بسیاری از خبرنگاران با وجود محدودیتهای مالی، فشارهای کاری و کمتوجهی عمومی، تنها بهدلیل همین احساس تأثیرگذاری است که همچنان در این مسیر باقی میمانند.
سخن پایانی
روز خبرنگار، تنها یک تقویم نیست؛ روزی است برای آنکه جامعه، به خود یادآوری کند که صدایی که از رادیو میشنود، تصویری که در تلویزیون میبیند، متنی که در روزنامه میخواند و خبری که در وبسایتها میبیند، حاصل تلاش انسانی است که تمام روزهایش را برای روشنتر شدن جهان پیرامونش صرف کرده است. خبرنگاران، همیشه پشت صحنهاند، اما صحنه بدون آنان بیمفهوم است. آنان حافظان حافظه جمعی، راویان واقعیت و فرزندان بیادعای جامعهاند. در این روز، اگر نمیتوانیم باری از دوششان برداریم، دستکم قدرشان را بدانیم.